loading...

سوزستان

حرف های سوزان دلم که چاره شان نگاشته شدن بود ... نوشته های زهرا آراسته نیا

بازدید : 469
سه شنبه 29 ارديبهشت 1399 زمان : 6:24

صدای اذان می‌آید. تو، مرا می‌خوانی و چه افتخاری بیشتر از این که والاترین والای عالم تو را بخواند؟
به من حق بده مغرور شوم و به خود ببالم. خدایی که بزرگتر از هر بزرگی‌ست و خدایی جز او نیست و نیک‌مردی چون محمد، فرستاده‌ی اوست و شگفت‌انگیزی چون علی، ولی او ست، مرا به نماز می‌خواند و این عین خوشبختی ست.
تیک تاک ساعت، ضربان قلبم را تنظیم می‌کند تا درست روی ثانیه‌ی عاشقی، گُر بگیرم و بی‌تابانه مهیای همصحبتی تو باشم.
خودمانیم، وعده بهشت، آنقدرها هم جذاب نیست که به خاطرش روزی پنج نوبت غرورم را به سجده بیاندازم.
ولی توصیف جهنمی‌که در آن از تو دور خواهم بود آن قدر دهشتناک است که برای یک لحظه‌ هم دامانت را رها نسازم‌.
مرا از خود دور نکن. خودت که می‌دانی من، دور از تو می‌میرم. من بمیرم، دلت می‌گیرد از نابودی بنده‌ات. دل تو که بگیرد عالم به هم می‌ریزد.
حرف‌هایم روی زبانم نمی‌چرخند. ولی دست دلم که برایت خیلی وقت است رو شده! درست همان لحظه‌ای که چشم نگشوده، ترس، تمامم را فرا گرفته بود و بلند بلند گریه می‌کردم ورودم به زمین را... درست همان لحظه‌ای که اولین نافرمانی‌ات را کردم و دلم لکه تاریک گناه را تجربه کرد و از سیاهی‌اش قلبِ دلم گرفت... درست همان لحظه‌ای که من بودم و خودم و ناگهان یک دنیا دلتنگی‌ات روی بودنم سایه افکند... در تمام این لحظه‌ها دستم برایت رو شده بود که من، بی تو بودن را نمی‌توانم.
دستانم را تا کنار گوش‌هایم بالا می‌آورم تا صدایم در تمام کائنات طنین‌انداز شود که من، نمازم را برای نزدیکی به تو می‌خوانم.
هرچیز که مرا به تو نزدیک‌کند از بهشت هم با ارزش‌تر است.

چگونه کسب و کار اینترنتی خود را توسعه دهیم (قسمت 1)

تعداد صفحات : 1

آمار سایت
  • کل مطالب : 18
  • کل نظرات : 0
  • افراد آنلاین : 4
  • تعداد اعضا : 0
  • بازدید امروز : 74
  • بازدید کننده امروز : 61
  • باردید دیروز : 3
  • بازدید کننده دیروز : 4
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 75
  • بازدید ماه : 1566
  • بازدید سال : 40069
  • بازدید کلی : 66869
  • کدهای اختصاصی