🌹 یا حضرت معصومه (س)... #قم
قیمت حفاظ دیوار حیاطماجرای غیزانیه حرف دردهایی ست که شنیده نمیشوند.
سال ۸۸ عدهای گفتند اعتراض داریم و آشوب کردند. رهبر مسیر قانونی اعتراض را نشانشان داد و منتظر اعتراض قانونی آنان ماند. اما آنها به جای راه قانون از بیراهه اغتشاش رفته و بر این کارشان اصرار کردند.
رهبری محکم در مقابلشان ایستاد تا نشانمان دهد رسیدن به خواسته از راه غیرقانونی و آشوب را برنمیتابند.
پافشاری بر اجرای راهکارهای قانونی، نه فقط در فتنه ۸۸ که در تمام مقاطع، سیره عملی رهبر انقلاب بوده است.
🔸اما نکته مهم وجود و تاثیرگزاری مجراهای قانونی در موارد گوناگون است.
برای شهرم #دزفول
🔺چگونه غیزانیه را بشنویم؟به نام قاصم الاعدا، قسم بر سوره اسرا
که بیت العنکبوت تو نخواهد ماند پابرجا
چرا امشب انقدر کوتاه بود؟ من هنوز کلی حرف داشتم با تو. کلی اشک داشتم برای تو.
این تازه همان شب قدری است که از هزار ماه بهتر است! یعنی هزار ماه هم به همین سرعت میگذرد و آن وقت من میمانم دنیایی که فرصت نکرده ام در آن برای تو دلبری کنم.
تازه فهمیدم چقدر وقت ندارم!
خودت گفته بودی به کارها رنگ خدایی بزن، تازه حالا فهمیدم برای چه! من وقت ندارم هم کارهای خودم را انجام دهم و هم بعدش برای تو کار کنم. دنیا به همین کوتاهی امشب است.
خودت به وقتم برکت بده!
خودت یادم بده چطور تندتند بندگی کنم!
من هی یادم میرود ساعت به وقت با تو بودن، چند است.
صدای اذان میآید. تو، مرا میخوانی و چه افتخاری بیشتر از این که والاترین والای عالم تو را بخواند؟
به من حق بده مغرور شوم و به خود ببالم. خدایی که بزرگتر از هر بزرگیست و خدایی جز او نیست و نیکمردی چون محمد، فرستادهی اوست و شگفتانگیزی چون علی، ولی او ست، مرا به نماز میخواند و این عین خوشبختی ست.
تیک تاک ساعت، ضربان قلبم را تنظیم میکند تا درست روی ثانیهی عاشقی، گُر بگیرم و بیتابانه مهیای همصحبتی تو باشم.
خودمانیم، وعده بهشت، آنقدرها هم جذاب نیست که به خاطرش روزی پنج نوبت غرورم را به سجده بیاندازم.
ولی توصیف جهنمیکه در آن از تو دور خواهم بود آن قدر دهشتناک است که برای یک لحظه هم دامانت را رها نسازم.
مرا از خود دور نکن. خودت که میدانی من، دور از تو میمیرم. من بمیرم، دلت میگیرد از نابودی بندهات. دل تو که بگیرد عالم به هم میریزد.
حرفهایم روی زبانم نمیچرخند. ولی دست دلم که برایت خیلی وقت است رو شده! درست همان لحظهای که چشم نگشوده، ترس، تمامم را فرا گرفته بود و بلند بلند گریه میکردم ورودم به زمین را... درست همان لحظهای که اولین نافرمانیات را کردم و دلم لکه تاریک گناه را تجربه کرد و از سیاهیاش قلبِ دلم گرفت... درست همان لحظهای که من بودم و خودم و ناگهان یک دنیا دلتنگیات روی بودنم سایه افکند... در تمام این لحظهها دستم برایت رو شده بود که من، بی تو بودن را نمیتوانم.
دستانم را تا کنار گوشهایم بالا میآورم تا صدایم در تمام کائنات طنینانداز شود که من، نمازم را برای نزدیکی به تو میخوانم.
هرچیز که مرا به تو نزدیککند از بهشت هم با ارزشتر است.
میچکد از ذوالفقارش اشک بر دنیای ما
وای بر حال زمین بشکسته ارکان هدا
#سحرنوشت ۱۸
زندگیام ارزش زیادی ندارد اما دوستش دارم. باید هم دوستش داشتهباشم آخر اولین هدیـ🎁ــهای ست که به من دادهای. 💠 شرمنده! ولی شاید ندانی هدیه گرفتن چه مزهای میدهد🎊 چون تو همیشه «واهب العطایا» بودهای و هدیه دهنده. اصلا همه چیزهای عالم هم که مال خودت است!
تو رسمت با ما فرق میکند. بهترینها را میدهی و بعد پس میگیری. بالاخره دیر یا زود هم آن لحظه فرامیرسد که دلت هوای پس گرفتن اولین هدیه ات را بکند. آن روز من میمانم و شرمندگی بلایی که سر هدیهات آوردهام. 😔
باید تا فرصت باقی ست فکری به حال زندگیام کنم. این زندگی اصلا شبیه آنچه تو دستم سپردی نیست.
میدانم پناهی جز شهـ🌷ـادت برای سعادتم نیست. باید اولین هدیه ات را بپیچم لای کاغذ کادوی قرمز شهادت تا زهواردررفتگی سالهای زمینی بودنم دیگر به چشم نیاید. 🔸 اصلا هدیه تو را باید در راه خودت فدا کرد که جز این باشد عاقبت دنیایم به خیر نخواهد شد. جاذبه چشمهایت قربانی میطلبد وهابیلهابیل خوبان تاریخ را به بوته امتحان عشق❣️ میکشاند و آن وقت من میمانم و حسرت نبودن در جرگه شهیدانت. دلت میآید؟! بگذار با تمام بی لیاقتیام به مهربانیات امیدوار باشم و «اللهم الرزقنا توفیق الشهادة فی سبیلک» بشود دعای مستجاب هر روزم که تو برآورندهی حاجاتی.🙏 #یا_قاضی_الحاجات
#زهرا_آراستهنیا
@arastehnia
تعداد صفحات : 1